•  

     

    بسمه تعالی

    واما ...انسان روز هشتم

    دکتر محمد کمالی،استاديار دانشکده علوم توانبخشی ، دانشگاه علوم پزشکی ايران

    www.mkamali.com

    در ماهی که گذشت ، دو نمايش زيبا از عظمت انسان را شاهد بودم. در روزهای 24 و 25 دی ماه ، سالن اصلی تاتر شهر به اجرای نمايش " و اما...انسان " کاری از گروه معلولان ساکن در آسايشگاه کهريزک اختصاص يافته بود و جمعه شب نيز فيلم " روز هشتم " که" ژرژ"  يک نوجوان کم توان ذهنی ومبتلا به سندرم داون در آن ايفای نقش اصلی می کرد ، از شبکه چهارم سيما پخش شد.

    هرچند ممکن است گروهی بلحاط تکنيک ساخت فيلم يا نمايش ، گروهی از نظر متن فيلمنامه يا نمايشنامه و گروهی بخاطر مسائل فنی مثل کارگردانی ، بازيگری و... به بحث پيرامون اين فيلم يا نمايش بپردازند ، از آنجا که من جزء هيچکدام از اين افراد نيستم - یعنی نه منتقد سينما هستم ونه نقد نويس تاتر- تنها بخاطر تعلق خاطری که به معلولان عزيز دارم ، بعد از ديدن اين آثار نکاتی به ذهنم رسيد تا بيان کنم، باشد تا هم از اقدام سيما در پخش اين فيلم تشکر کرده باشم و هم از دوستان خوب کهريزک بواسطه اين کار بزرگ.

    فيلم " روز هشتم " با نغمه آغاز حيات شروع می شود که آنرا " ژرژ" می سرايد. بنا برگفته کتاب مقدس خداوند کار خلق جهان را در هفت روز به پايان رساند و " ژرژ" در بيان اين رويداد که آنرا روز بروز تعريف می کند برای " روز هشتم " خلق " ژرژ" را اعلام می کند . به نظر می رسد فيلم بلحاظ تفاوتی که ظاهر " ژرژ" با ديگران دارد ، خلقت اورا به روز هشتم نسبت داده است ، ليکن تلاش فيلمساز " ژاکو ون دورمائل   " در تمام لحظات فيلم بر آن است که بر ظاهری بودن اين تفاوت تاکيد کند و در نهايت بدان برسد که او به معنای واقعی يک " انسان " است. آنچه " ژرژ" با نفوذ در" هری " - مدير به ظاهر موفقی که حتی سخنانش در ديگران نفوذی کامل دارد ليکن خود در زندگی شخصی فردی شکست خورده است – انجام می دهد ، نمايشی است ازعظمت نيروی عشق و دوست داشتن که او با تمام وجود به آنرا " هری " می آموزد.

    در صحنه نهائی فيلم که " ژرژ"  آن پرواز استثنائی را ازروی بام ساختمان انجام می دهد و به مرگش نيز می انجامد، باز هم نگاه فيلمساز ، نگاهی انسانی است و شايد به تعبير من ممکن است  " ژرژ" در صدد " تحقق خود " يا " خود شکوفائی " در سلسه مراتب " مازلو " باشد . آنجا که فرد نهايت تلاش خود را بعمل می آورد تا " انسان بودن خويش " را به منصه ظهور برساند. " ژرژ" می رود تا ديگران در آرامش بسر برند و اين حداقل کاری است که " ژرژ" تصور می کند با انجام آن هم خود به آسمان نزد مادرش می رود و هم " هری و خانواده اش " و حتی " خواهر و شوهر خواهرش " در آرامش خواهند بود، بدون حضور او...

    همين تلاش برای " شکوفائی انسان " و " تحقق خود " را در هر چهار پرده نمايش " واما...انسان " نيز به سهولت می توان يافت. سيد کمال مير نصيری ، کارگردان جوانی که چندين سال است با معلولين و فضای معنوی زندگی آنان خو گرفته است ، نتيجه زحمات سه ساله خود رادر آسايشگاه کهريزک در اين نمايش به تماشا گذاشته است. محور اين اثر هم بر همين موضوع قرار دارد. آنجا که دختر بيمارعليرغم آنکه نبايد آب بياشامد ، تنها به در خواست مادر بگمان تشنگی دخترک ، اين کار را انجام می دهد ، يا آنکه آن شخص که روزه چهل روزه دارد و تا افطار بايد صبر کند ، بخاطر آنکه زنی جزامی که به او آب تعارف می کند ،  روزه خود می شکند ، تا دل آن زن را نشکند ، همه زوايائی از بزرگی روح انسان و همان " تحقق خود " را بيان می کند.

    آنچه اين معلولان نيز انجام داده اند در همين حد و اندازه هاست. هرچند بسياری از ما آنرا در انحصار افراد به ظاهر سالم بدانيم وحقی برای معلولين قائل نشويم. در اين نمايش معلولان کهريزک اثبات کردند حدی برای اعتلای انسانی وجود ندارد. فردی که در ابتدای کار حتی توان بيان نام خود را نداشته است ، اينک بر صحنه اصلی تاتر شهر آنچنان قوی عمل می کند که توتنها چيزی که نمی بينی همان معلوليت و ناتوانی اوست و بی اختيار برپای می ايستی و همراه ديگران بيش از يک ربع او را تشويق می کنی...

    فرصت نمايش اين دو اثر ، برای جامعه ما که بسياری افراد آن همچون " هری " آنقدر درگير " ماشين " و"اتوماسيون " شده اند که هرروزاز انسان بودن فاصله بيشتری می گيرند ، بسيار مغتنم است. يکی از نياز های اساسی جامعه معلولان ما امروز، درک صحيح مردم از توانائی های آنان است و اين گونه برنامه ها تاثير شگرفی برتغير نگرش افراداز نسبت به توانائی های معلولان بربردارد. نمايش " واما...انسان " بار ديگر در برخی فرهنگسراها برروی پرده خواهد رفت و فيلم " روز هشتم " نيز مجددا پخش خواهد شد. به تماشای آن بنشينيم و به اين فکر کنيم از " انسان " چقدر فاصله گرفته ايم..

 

بازگشت به صفه اصلی